جدول جو
جدول جو

معنی نهاله گه - جستجوی لغت در جدول جو

نهاله گه
نهاله گاه، برای مثال به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست / فیلک پیش بزه کرده نیم چرخ به چنگ (فرخی - ۲۰۶)
تصویری از نهاله گه
تصویر نهاله گه
فرهنگ فارسی عمید
نهاله گه
(نِ / نَ لَ / لِ گَهْ)
نهاله گاه. رجوع به نهاله و نهاله گاه شود:
آن گرد یل نگر که به تیر و سنان گرفت
اندر نهاله گه بدل آهوان هژبر.
ابوطاهر.
از پی خدمت تو تا تو ملک صید کنی
به نهاله گه تو راند نخجیر پلنگ.
فرخی.
به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست
خدنگ پیش بزه کردو نیم چرخ به چنگ.
فرخی.
نهاله گه شیر آهو چریده
گذرگاه شاهین کبوتر گرفته.
سید حسن غزنوی
لغت نامه دهخدا
نهاله گه
کمینگاه صیاد، شکار گاه (بکوه برشد و اندر نهاله گه بنشست خدنگ پیش بزه کرده نیم چرخ بچنگ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهاله گاه
تصویر نهاله گاه
جایی که صیاد نهاله را بر زمین نصب کند، نهاله جای، کمینگاه، شکارگاه، برای مثال نهاله گاه به خوشی چو لاله زاری گشت / ز خون سینۀ رنگ و ز خون چشم پلنگ (فرخی - ۲۰۷)
فرهنگ فارسی عمید
(نِ / نَ لَ / لِ)
نهاله گه. (جهانگیری) (برهان قاطع). شکارگاه و کمین گاه. (برهان قاطع) :
از که ری در نهاله گاه تو آیند
روز شکار تو صد هزار شکاری.
فرخی.
نهاله گاه بخوشی چو لاله زاری گشت
ز خون سینۀ رنگ و ز خون چشم پلنگ.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ گَ)
نالنده. نالان. که می نالد. که ناله می کند
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ گَهْ)
نهالگاه. شکارگاه. کمین گاه صیاد. (برهان قاطع). و آن زمینی است که بکنند و در آن نشسته خود را پنهان کنند چون شکار بگذرد بر او تیر اندازند. (انجمن آرا) :
به کوه برشد و اندر نهالگه بنشست
خدنگ پیش بزه کرد همچو چرخ بچنگ.
فرخی (از انجمن آرا).
رجوع به نهاله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نهاله گاه
تصویر نهاله گاه
شکارگاه و کمینگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناله گر
تصویر ناله گر
آنکه ناله کندنالنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهالگه
تصویر نهالگه
کمین گاه صیاد، شکار گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهاله گاه
تصویر نهاله گاه
شکارگاه، کمینگاه صیاد
فرهنگ فارسی معین